* ترجمه شده از مجله کسب و کار هاروارد.
همواره این مسئله که مدیران شرکتهای سرمایه گذاری خصوصی پس از خرید یک شرکت چقدر ارزش به آن شرکت اضافه میکنند مورد سوال بوده است. با اینکه شواهد نشان از بازگشت سرمایه شرکتهای خصوصی دارند، سرمایهگذاران خصوصی در معرض سه اتهام هستند:
1. اینکه تنها به سود و بازدهی در کوتاهمدت اهمیت میدهند
2. شرکت خریدهشده را معرض بدهیهای زیاد قرار میدهند
3. اینکه معمولا بیش از افزایش درآمد به فکر کاهش هزینه با کم کردن نیرو هستند
دیدگاه موافقان خصوصی سازی
اما موافقان خصوصی سازی میگویند این فرضیهها نادرست هستند، چراکه تاثیر شرکت سهامی خاص بر بازار کار پیچیدهتر از یک محاسبه ساده است و دوم اینکه هدف از سرمایهگذاری افزایش ارزش یک شرکت به نیت فروش همان شرکت با قیمت بالاتر است، که شاید به معنی یافتن راههایی برای کاهش هزینه باشد. اما این مسئله که افزایش درآمد نیز دقیقا به همین دلیل یکی از اولویتهای بخش خصوصی است معمولا نادیده گرفته میشود. تحقیق جدیدی از دانشگاه دوسلدورف که روی مورد دوم تاکید دارد نشان داده است که شرکتهای واگذارشده با افزایش نوآوری تلاش میکنند ارزش خود را افزایش دهند.
نتیجه تحقیقات
طبق گفته جوئل اشتیبل استاد دانشگاه دوسلدورف و یکی از نویسندگان مقاله فوق: کسب درآمد بیشتر صرفا با کم کردن هزینه کار بسیار مشکلی است که روز به روز مشکلتر میشود. به همین دلیل سهامداران سهام خصوصی همواره تلاش میکنند از نیروهایی با خلاقیت بیشتر در شرکت خود استفاده کنند تا میزان بهرهوری افزایش پیدا کند.
برای اثبات این موضوع اشتیبل به همراه چند تن از محققین از دانشگاههای ناتینگهام و دانشگاه سلطنتی انگلیس بیش از صد شرکت واگذارشده به بخش خصوصی را بررسی کردند. در این بررسی مشخص شد شرکتهایی که به سهامی خاص تبدیل شدند نه تنها تعداد بیشتری نوآوری و اختراع داشتهاند بلکه اختراعات باکیفیتتری داشتهاند به طوری که مرجع بسیاری از تحقیقات بعدی شدهاند.
سرمایه گذاران سهامی خاص هیچوقت در شرکتی که بر اساس نوآوری شروع به کار کرده است، سرمایهگذاری نمیکنند. اگر از یک فرد فعال در حوزه اقتصاد سوال کنید متوجه میشوید این شرکتها به دنبال اتفاق بزرگ بعدی در دنیا نیستند که با یک ریسک بسیار بالا احتمال موفقیت و تصاحب بازار را در آینده دارند، بلکه به دنبال موقعیتهایی با ریسک پایین هستند که آینده و سوددهی قابل پیشبینی داشته باشند تا بتوان با یک برنامه مدون بدهیهای آنها را پرداخت کرد و به سوددهی رسید. اما استارتآپها دقیقا در نقطه مقابل این ایده قرار دارند. استارتآپها زیربار بدهیهای سنگین نیستند چراکه اینقدر در موفقیتشان شک و تردید وجود دارد که کمتر سرمایهگذاری حاضر به سرمایهگذاری روی آنها میشود. همچنین سرمایه گذاری روی یک پروژه تحقیق و توسعه معمولا بیش از 5 سال زمان میبرد که بیشتر از زمان پیشبینیشده شرکتهای خصوصی برای درآمدزایی است.
همچنان راههایی وجود دارد که شرکتهای خریدهشده میتوانند شرکت سهامی خاص را مجاب کنند مدت بیشتری مالکیت آنها را نگه دارد. برای مثال بسیاری از این شرکتها روابط خوبی با بانکها دارند که میتوانند باعث شوند فرآیند وام گرفتن برای سهامداران تسهیل شود. همچنین این شرکتها دیگر فشاری را که سازمانهای دولتی برای سرمایهگذاریهای بلندمدت تحمل میکنند متحمل نمیشوند. علاوه بر اینها چون نتایج کار این شرکتها زیر نظر عموم مردم قرار ندارد میتوانند با خیالی آسودهتر فعالیتهای نوآورانه خود را گسترش دهند.
اشتیبل و همکارانش با استفاده از اطلاعات سه بانک اطلاعاتی شامل اطلاعات بیش از 35 هزار شرکت تحقیقاتی در خصوص نوآوری شرکتها انجام دادند. در این تحقیق 407 شرکتی را که بین سالهای 1998 تا 2005 به سهامی خاص تبدیل شده بودند مورد بررسی قرار دادند و فعالیتهای نوآورانه این شرکتها را در یک دوره 3 سال پیش از انتقال مالکیت و 3 سال بعد از مالکیت بررسی کردند. همچنین این شرکتها را شرکتهایی با اندازه، زمینه کاری و درآمد مشابه که به بخش خصوصی منتقل نشده بودند نیز مقایسه کردند.
در این تحقیقات مشخص شد حجم عظیمی از نوآوری و پیشرفتهای قابل استناد در این شرکتها رخ داده است. در زمینه انتقال نیز، شرکتهای سهامی خاص علاقه زیادی به خرید یک شرکت ساده دارند که در درازمدت با افزایش نوآوری به شرکت بزرگی تبدیل میشود و نه شرکتهایی که براساس نوآوری بنا شدهاند. همچنین مشخص شد که شرکتهای منتقل شده سه سال بعد از انتقال به سهامی خاص 40 درصد محصولات جدید بیشتری نسبت به رقبای سهامی عام خود دارند.
اما زمانی که تحقیقات دقیقتر شد بین شرکتهای سهامی واگذارشده و شرکتهای خصوصی تغییر مالکیتداده، نتیجه جالبی بهدست آمد. تقریبا تمام تغییرات مثبت در زمینه افزایش نوآوری در شرکتهایی رخ داده است که مالکیت خصوصی داشتهاند. یکی از دلایل این تفاوت در این است که شرکتهای خصوصی همواره مشکلات اقتصادی بیشتری دارند و منابع کمتری نسبت به شرکتهای دولتی با منابع و روابط بیشتر دارند، بنابراین نیاز به تغییر در این شرکتها بیشتر است. درواقع این تغییرات در شرکتهایی مانند تولیدیها و داروسازیها اتفاق افتاده است که وابستگی زیادی به سرمایهگذاری خارجی دارند اما مالکانشان از اعتبار پایینی برخوردارند.
اما همچنان این سوال که آیا این سرمایهگذاریها و نوآوریها صرفا برای سود کوتاهمدت سهامی خاص هستند یا نه، بدون پاسخ مانده است. اشتیبل اشاره میکند که بسیاری از این اختراعات که در تحقیقاتش به آنها برخورده است تنها در دورههای زمانی بلندمدت به سوددهی میرسند.
هنوز موانعی بر سر راه بررسی میزان ارزش افزوده شرکتهای سهامی خاص در شرکتهای خریدهشده وجود دارد. از اختراعات شرکتها میتوان به اطلاعات خوبی در مورد میزان نوآوری در این شرکتها رسید؛ چراکه نوآوریها و تحقیقات شرکتها اعلام نمیشود و در دسترس عموم قرار نمیگیرد، اما اختراعات همیشه معرف خودشان هستند، هزینهبرند و بهترین نماینده برای بررسی میزان نوآوری در یک شرکت هستند.
اشتیبل میگوید اطلاعات خیلی کمی از واحدهای تحقیق و توسعه شرکتها در دسترس است اما با بررسی محصولات جدید و اختراعات میتوان تخمین زد هر شرکت چقدر در زمینه نوآوری موفق بوده است.
جمعبندی تاثیر سهام خصوصی
شرکتهای سهامی خاص در سه دهه اخیر رشد چشمگیری داشتهاند و ارزش مجموع این شرکتها به بیش از 450 میلیارد دلار رسیده است. میتوان گفت این روزها نگرانی از نحوه سرمایهگذاری شرکتهای سهامی خاص و ارزشآفرینی آنها به حداقل رسیده است. آقای بین مدیر یک شرکت سهامی خاص میگوید این روزها سرمایه گذاری سختتر شده است و شرکتهای خصوصی باید مراقب باشند در کجا سرمایهگذاری میکنند، چرا که رسیدن به سود مثل گذشته آسان نیست. بر مبنای همین سخنان میتوان گفت امروزه شرکتهای خصوصی به دنبال مسیرهایی به جز کاهش هزینه و کارکنان برای سوددهی هستند.