* ترجمه شده از مجله کسب و کار هاروارد.
مالکیت خصوصی با جهشی عظیم در حال گرفتن مالکیت سازمانهای دولتی است. بین سالهای 1996 تا 2015 تعداد معاملات شرکتهای دولتی در آمریکا حدود 50 درصد افت داشته است. بخشی از این افت در تعداد معاملات دولتی به دلیل ورشکستگی بنیادهای مالی یا تبدیل این بنگاهها به بنگاههای کوچکتر است، اما بخش بزرگتری از آن به دلیل تغییر مالکیت شرکتها از مالکیت دولتی به بخش خصوصی است. دنیای جدید برای شرکتهای خصوصی چگونه شکل گرفته است با ما همراه باشید.
دورههای تغییر
کاتالیزور اصلی تغییرات شرکتهای سرمایه گذاری خصوصی، که سهامهای جزئی در شرکت مادر خود داشتند بودند که به تدریج شرکتهای بزرگتر را در خود حل کردند و کنترل این شرکتها را بهدست گرفتند. بهوجودآمدن این تغییرات حاصل پیشرفت 40 ساله روند کاری شرکت های خصوصی در سه دوره زمانی اصلی بوده است. برخلاف دو دوره اول تغییرات که در آنها شرکتهای خصوصی برای گرفتن مالکیت شرکتهای بزرگتر تلاش میکردند. در جدیدترین دوره همین شرکتهای خصوصی دچار تغییرات شدهاند.
به این مرحله تکامل شرکت خصوصی گفته میشود.
دوره اول
در دوره اول هر شرکت سرمایه گذاری خصوصی به دنبال خرید یک شرکت بزرگ که به دلایلی قیمت فروش پایینی داشت میرفت. در این روش شرکتهای خصوصی یک کسبوکار با پتانسیل اقتصادی بالا را که دچار مشکلات مالی بود یا به هر دلیلی قیمت پایینی داشت خریداری کرده پس از انجام تغییرات، بازنگریها و بهروزسازیها این شرکتها را به شرکتهایی ارزشمند با سوددهی بالا تبدیل میکردند و از فروش شرکت تازه متولدشده درآمد کسب میکردند.
این روش توسعه کسبوکار بین سالهای 1979 تا 1990 رواج زیادی داشت. در این دوره مالکیت بیش از 2000 شرکت به سازمانهای خصوصی منتقل شد. این شرکت های خصوصی جدید قبول میکردند زیر بار بدهیهای سنگین بروند و با سرمایهگذاری جدید شرکت دارای مشکل را نجات دهند. در واقع تمرکز اصلی بر روی بهبود شرابط اقتصادی شرکتها بود و در این راه انواع روشهای سختگیرانه کاهش هزینه و ایجاد ساختارهای جدید مورد استفاده قرار میگرفتند و هدف اصلی مدیران شرکت انجام سریعترین راهکارها برای رسیدن به سود مالی در کوتاهمدت بود.
دوره دوم
در مرحله دوم (خرید و نگه داشتن) سرمایهگذاران یک تجارت با قابلیت پیشرفت را خریداری میکردند اما به جای فروش و کسب سود از فروش این شرکتها ترجیح میدادند شرکت مورد نظر را اجاره دهند که باعث میشد بخش کمی از کنترل و قدرت خود را روی شرکت نگه دارند. این رویه خرید، ترمیم، مدیریت و در نهایت و در درازمدت فروش شرکت مانند یک چتر از شرکتهای خریداریشده محافظت میکرد. این شرکتها پس از تغییر مالکیت پیشرفتهای چشمگیری در زمینه مدیریت و مالی میکردند و در نهایت دوباره به بازار بر میگشتند.
شرکتهای خصوصی بزرگ وارد بازار معاملات میشدند و در نهایت هولدینگهای قدرتمند با بهرهبرداری از بازار بورس ثروت خود را افزایش میدادند. در این بین شرکتهای خصوصی کادرهای مدیریتی قدرتمندی را دور هم جمع میکردند تا بتوانند یک سازمان تازه خریده شده را برای سوددهی و فروش آماده کنند.
اما همانطور که صاحبخانه حداقل هزینه تعمیرات را برای خانه اجارهای انجام میدهد، این مدیران نیز از کمترین میزان قدرت رهبری و توانایی خود برای سرپا کردن شرکت استفاده میکردند.
دوره سوم
در آخرین دوره از تحولات بازار سرمایهگذاران خصوصی (خرید و تبدیل سرمایه) شرکتها و بنگاههای اقتصادی شرکتها را به هدف فروش با قیمت بالاتر نمیخرند، بلکه در این دوره هدف این است که بررسی کنند آیا یک شرکت امکان استفاده در بلندمدت و تبدیل شدن به یک منبع درآمد را دارد یا نه. برای همین شرکتهای خریدهشده در این دوره زمانی فقط مدیریت نمیشوند بلکه به کلی دچار تغییر میشوند.
چگونه مرحله سوم در حال تغییر ساختار شرکت های خصوصی است؟
در سومین مرحله از پیشروی شرکتهای خصوصی در بازار، شرکت خصوصی بعد از خرید یک شرکت منتظر رسیدن زمان مناسب فروش نیست، همچنین به دنبال اجاره دادن یا کسب سود کوتاهمدت هم نیست. در این دوره شرکتهای مستقل کاری بهعنوان نمونه تولید میکنند و سپس بعد از خریدهشدن توسط شرکت بزرگتر به عنوان بخشی از آن شرکت، اما به طور همزمان خودمختار به کار ادامه میدهند. در واقع این شرکت مستقل سابق به یک واحد از شرکت سرمایهگذار تبدیل نمیشود.
اگر بخواهیم مانند بخش قبل مثالی از دنیای املاک بزنیم: در اینجا ما با یک مالک که قصد بازسازی و اجاره خانهاش را دارد طرف نیستیم، بلکه با یک توسعهدهنده شهری مواجهیم. برای توسعهدهنده و طراح شهری هر خانه یک واحد مهم است و طراحی خود را دارد اما در نهایت این طراحی کلی و طرح اصلی شهر است که حائز اهیمت است.
این تغییرات باعث شدند که معنی استعداد و مدیریت نیز برای شرکتها تغییر کند
به طور سنتی شرکتهای خصوصی برای ایجاد برتری اقتصادی استراتژی خود را بر مبنای افزایش بدهکاری شرکت و سرمایهگذاری بیشتر، پیادهسازی سیستمهای مالی سختگیرانه و افزایش بهرهوری قرار میدادند. با این استراتژیها انجام معاملات در دورههای اول و دوم با موفقیت همراه میشد.
اما در دوره سوم (خرید و تغییر) نظم اقتصادی یک هدف نیست بلکه یک الگو است. شفافیت داشتن یک مسیر قابل انتخاب نیست بلکه یک وظیفه است. انجام کار به بهترین نحو یک وسیله نیست بلکه یک طرز فکر است؛ و همه اینها به این معنی هستند که در این وضعیت جدید شرکت خصوصی تنها به یک مدیر برنامهریز نیاز ندارد بلکه به یک متخصص بااستعداد، با قدرت رهبری و توانا در شکل دادن به سازمان و فرهنگ درون سازمانی نیازد دارد. هرسازمان خریدهشده ظرفیتهایی دارد که باید به این ظرفیتها برسد و تنها داشتن مدیری با تواناییهای فوق میتواند سازمان را در مسیر درست قرار دهد.
همین تغییرات باعث میشود شرکتهای سرمایهگذار نیاز داشته باشند تا افرادی با ظرفیت و تواناییهای جدید را به تیم خود اضافه کنند. در این مسیر مشاوران و متخصصانی را به خدمت میگیرند تا با جمعآوری اطلاعات، آمار و بررسی اعداد و ارقام آینده شرکت را پیشبینی کنند. اما در این راه نیز محدودیتهایی وجود دارد و حسابداران و اقتصاددانان نمیتوانند تمامی ارزشها و قدرت تولید ارزش شرکت را تنها با بررسی اعداد مشخص کنند.
در مطالعات جدید حسابداران و اقتصاددانان از جمله براچ لو بیان شده است که بیش از 50 درصد از ارزش یک شرکت را نمیتوان با شرح دادن صورتهای مالی شرکت بیان کرد. به همین دلیل نیاز است تا یک مقیاس جدید برای اندازهگیری ارزش شرکتها ساخته شود. این مقیاس جدید با اندازهگیری فاکتورهای مختلفی از جمله شفافیت، ارتباط با مشتریان و توسعه و تحقیقات شرکت میتواند تواناییهای بالقوه، قدرت مالی و ارزش شرکت را مشخص کند. به همین علت شرکتهایی که قصد انجام معاملات به سبک معاملات مرحله سوم خصوصیسازی (خرید و تغییر) را دارند باید افقهای دید خود را گسترش دهند و برای بررسی پتانسیل و ارزش یک شرکت به مواردی بیش از صورتهای مالی و دادههای ساختاریافته بپردازند، چراکه امروزه دادههای بدون ساختار و غیر قابل اندازهگیریای وجود دارند که نقش بسیار تعیینکنندهای در تجارت جهان بازی میکنند.
جمعبندی
حالا که بسیاری از شرکتهای جهان توسط شرکتهای خصوصی اداره میشوند و شرکتهای مادر دیگر روش خرید و فروش و یا خرید و اجاره را در دستور کار ندارند، رشتهها و زمینههای جدیدی برای فعالیت ایجاد شدهاند که در زمینه مدیریت، پردازش اطلاعات و توسعه محصولات کار میکنند. در زمان فعلی شرکت های خصوصی مشغول بلعیدن بازار و توسعه هستند. آنها با یک انقلاب بدون سروصدا در حال تغییر دنیای تجارت و ورود به بخش شرکتهای جدید و نوآور هستند.